جان سینا و نیکی بلا در توتال دیواز- فصل 1


برای کامل کردن آرشیو، از وب قبلی منتقل شدند:

به درخواست یکی از دوستان می خوام درباره رابطه نیکی و جان سینا تو فصل های 1 و 2 بنویسم. باید بگم من این برنامه رو کامل ندیدم ولی ویدیوهایی زیادی دیدم. سعی کردم هم تا جایی که می تونم بگردم تا هرچی درباره این دوتا تو این دوتا فصل گذشت رو بگم.

خب از فصل اول قسمت اول که شروع کنیم، نیکی از همون اولین قسمت هم درباره رابطه اش با جان درگیره. نمی دونه باید ادامه اش بده یا نه و درباره این رابطه شک هایی داره. برای شام با جان بیرون میره تا درباره ازدواج باهاش حرف بزنه. سینا که خب طلاق رو تجربه کرده، فقط دوس داره با یه دختر جذاب قرار بذاره و مجبور نباشه اگه خواستن جدا بشن نصف ثروتشو بهش بده. (قانون کشورشونه) ولی نیکی می خواد رابطشون عمیق تر باشه. پس کمی باهام حرف می زنن و آخرش به همدیگه قول میدن وقتش که برسه رابطشونو رسمی تر کنن! که خب یه جورایی مسخره اس!


بقیه در ادامه
  


قسمت دو فصل1: نیکی و بری مرخصی دارن و با دنیل و جان میرن تعطیلات تا خوش بگذرونن.این جا اتفاق خاصی واسه این دوتا نمیفته و فقط دارن تفریح می کنن. یه بارم مسابقه چوب بریدن با تبر می ذارن که نیکی و بری مقابل دنیل و جان باشن و هرکی زودتر چوب های بیشتری خرد کنه!

قسمت3 فصل1: نیکی و بری وقتی تو سفر نیستن، باهم تو یه خونه زندگی می کنن. خب قراره بری به زودی ازدواج کنه و بره. پس نیکی هم امیدواره یه روزی هم با سینا ازدواج کنه و با اون زندگی کنه. دنیل و بری می خوان برن به یه شهر دیگه تا اونجا زندگی کنن و نیکی از این موضوع ناراحته. چون تنها میشه. بعد هم با هردوشون دعوا می کنه و سوار ماشین 100 هزار دلاریش که سینا براش خریده می شه و میره!

بعدا دعواشو برای سینا تعریف می کنه. سینا از براین و بری طرفداری می کنه و میگه براین آدم خوبیه و خیلی سخت کوشه. نیکی قانع میشه و میفهمه ناراحتیشو بخاطر اینکه سینا باهاش ازدواج نمی کنه رو سر اونا خالی کرده! بعد میره و ازشون عذرخواهی می کنه.

قسمت 4 فصل1:نیکی همش درباره پروتز سینه هاش حرف می زنه و به بری هم پیشنهاد عمل میده ولی اون دوس نداره. بعد هم بری فک می کنه هردوشون خیلی چاقن و باید رژیم بگیرن. در آخر هم نیکی میگه که چیزایی که مردم تو اینترنت درباره اش میگن واقعا ناراحتش می کنه. این قسمت بیشتر به رابطه نیکی و بری می پردازه.

قسمت 5 فصل1: نیکی با باباش رابطه خوبی نداره چون انگار قبلا باباش یه سری مشکلات مربوط به اعتیاد داشته. بعد هم یه صحنه نشون میده نیکی تو خونه سینا هست و یه عکس از چرچیل توی خونه سینا هست. بعدهم شروع می کنه به مسخره کردن و دست انداختن سینا! پس معلوم میشه سینا به تاریخ علاقه داره و البته به نیکی می گه من یه کم چینی هم بلدم و می خواد بهش یاد بده. در ادامه هم نیکی رو نصیحت می کنه که باید با باباش خوب باشه. اونم راضی میشه! به همین سادگی! خلاصه با باباش حرف می زنه و رابطشون بهتر میشه. بعد راء هست و نیکی و بری دارن مسابقه جان سینا رو می بینن و نیکی کلی غش و ضعف میره!

قسمت 6 فصل 1: نیکی با سینا می شینن درباره ناتالیا و رابطه اش با تایسون کید حرف می زنن. نیکی می گه این خیلی عجیبه که ناتالیا از اول عمرش تا حالا فقط با یه مرد بوده و اونم تایسونه. بعد از هم دیگه می پرسن تاحالا با چند نفر بودن و هیچ کدوم جواب واضح نمی دن. سینا هم میگه یه عددی بین 1 تا 1000!

قسمت 7 فصل 1:دیواها دارن باهم حرف می زنن و نیکی می گه اگرچه جان بهم گفته ما هرگز ازدواج نخواهیم کرد ولی من خیلی خوش شانسم که دارمش! جان سینا تو خونه اش یه سری مربی شخصی داره برای حرکات کششی. اینجور حرکات از اسیب دیدگی جلوگیری می کنه. بعد اجازه می ده نیکی هم از این مربیا استفاده کنه. در طول تمرینات کششی سینا بالای سر نیکی وایمیسته و بهش می گه چقدر خوشگلی!

پای نیکی تو مسابقه مصدوم میشه و می خواد نره پیش دکتر ولی بری تهدیدش می کنه اگه نره، میره به جان سینا می گه که نیکی مصدومه! (لووووس!) بالاخره میره پیش دکتر و می فهمه باید 12-15 هفته استراحت داشته باشه. نیکی هم ناراحته چون میگه من تقریبا 30 سالمه و این یه جورایی برای مسیر ورزشی هم به منزله پایانه.


قسمت8 فصل1: اینجا بیشتر تمرکز روی عروسی ناتالیا است و بقیه خیلی کمتر تو چشمن.

جان سینا می خواد نیکی رو با تمام افراد خانواده اش آشنا کنه که دور هم جمع شدن. ولی دقیقا این روز مصادف میشه با روز عروسی ناتالیا. نیکی براش سخته که تصمیم بگیره بره پیش خانواده سینا یا عروسی. اخرش جان رو ترجیح میده چون فک می کنه این شاید نشانه ای باشه که جان بخواد باهاش ازدواج کنه! (اینم خودشو خفه کرد) ناتالیا هم از دست نیکی ناراحت میشه. خلاصه نیکی با خانواده جان آشنا میشه و آخرای مهمونی دوباره مساله ازدواجو پیش می کشه! سینا هم بالاخره دلش به رحم میاد و به جاش از نیکی درخواست می کنه بیاد و باهاش زندگی کنه. نیکی ناز می کنه و میگه به یه شرط و اونم اینکه باهام نامزد کنی! ولی آخرش میگه باشه میام!

سینا مصدوم شده و نیکی میره و ازش پرستاری می کنه (البته به روش خودش!)

بعدا هم سینا خیلی واضح میگه که هیچ وقت قرار نیست از نیکی خواستگاری کنه! (زبونش مو درآورد از بس گفت نمی خواد ازدواج کنه.)


قسمت9 فصل1: اینجا یه کم تنش بین نیکی و ایوا ماری بوجود میاد. چون ایوا جوگیر شده فکر می کنه هنوز هیچی نشده خیلی پرطرفداره و جای بلاها رو گرفته. کلا سینا تو این قسمت زیاد نیس و بیشتر قسمت درباره ایوا ماریه.

قسمت10 فصل1: تو این قسمت دیگه نیکی کاملا میاد و تو خونه سینا مستقر میشه. نیکی می گه کاش یه کتابی بود در این باره که چطوری با یه مرد زندگی کنی! نیکی 26 تا جعبه داره که توش وسایلشه و میاره خونه جان. البته سینا اصلا ناراحت نیس بابت وسایل زیاد چون خونه اش بیشتر جاهاش خالیه.

بعدا میرن سوار جت اختصاصی سینا میشن و تو راه کلی باهم حرف می زنن و سینا درباره زندگیش خارج کشتی حرف می زنه. در ادامه هم نیکی هنوز بخاطر عمل آرنج سینا داره ازش مراقبت می کنه.

قسمت11 فصل1: نیکی سوار مازراتی سینا می شه و میره یه جایی تا درباره این فک کنه که سینا بهش یه قرارداد زندگی مشترک بدون ازدواج داده که یه جورایی به این معنیه که بجای اینکه دوست دخترش باشه یه مهمونه. 

مامان نیکی نصیحتش می کنه و می گه احتمالا سینا این درخواستو داره چون یه بار طلاق گرفته و یه عالمه از ثروتشو از دست داده. ولی نیکی میگه من هیچ وقت پول یا خونه اونو نمی خوام. البته بازم به سینا چیزی درباره قرارداد نمی گه و بهش غر نمیزنه. در آخر هم دیگه این قرارداد رو قبول می کنه و دوباره با سینا آشتی می کنه.

قسمت12 فصل1: این قسمت بیشتر درباره کامرونه و چیز خاصی درباره نیکی و سینا نیست.

قسمت 13 فصل1: نیکی درباره جذابیت های سینا حرف می زنه و بازم غش و ضعف می ره براش! از طرفی نیکی بخاطر مصدومیت نمی تونه کشتی بگیره و داره خوش می گذرونه. بری هم عصبانی میشه و میگه تو بیشتر از اینکه نگران شغلمون باشی نگران رابطه ات با سینا هستی. ولی آخرش جلوی مامانشون باهم آشتی می کنن.

قسمت 14 فصل1: سینا و نیکی بشدت عاشق همن. هنوزم نیکی ازدواج می خواد و سینا نمی خواد! نیکی فک می کنه شاید حامله باشه و تست می ده ولی می فهمه نه باردار نیست. بری می پرسه اگه حامله بودی چکار می کردی؟

اونم میگه خیلی بد میشد که 9 ماه نمی تونستم شراب بخورم!

هنوزم نیکی شک داره که باید رابطه شو با جان ادامه بده یا نه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد